اشاره اصلاح‌وب: علی البوراوی عضو دفتر سیاسی جنبش النهضة است؛ حزب پيروز اولين انتخابات دمكراتيك تونس. او همچون صدها و بلكه هزاران همفكر و هم‌مسير خود، بيست و اندي سال پيش مهاجرت اجباري از وطنش را برگزيد. لهيب آتش درماندگي و استيصال "محمد البوعزيزي" و به دنبال آن انفجار خشم ملت تونس، بارقه‌اي از اميد برساخت و آغازي را رقم زد بر پايان غربت اين مبارزان آزاده و تبعيديان استبداد. البوراوي سه ماه پيش با تبعيدگاهش در پاريس وداع كرد و به ميهنش بازگشت. حضورش را در تهران مغتنم شمرديم و روز پنج شنبه مورخ 12/8/90 در جمع نمازگزارن صادقیه تهران ميزبانش بوديم؛ تا در حاشيه كلاس تفسير قرآن هفتگي اين مكان عبادي، از "النهضة" بگويد و پرسشهای پر شمار حاضران را هم پاسخ گويد.

آنچه در پي مي‌آيد گزارش‌گونه‌اي است تلخيص يافته از مجموع گفته‌هاي استاد علی البوراوی عضو دفتر سیاسی جنبش النهضه.

در وقت اندك امروز مي‌خواهم تاریخچه‌ای از "حرکة النهضة" و زمينه‌هاي فرهنگي، اجتماعي وسياسي شكل‌گيري آن براي شما بازگو كنم. کار جنبش در سال‌های پایانی دهه‌ی شصت سده ميلادي گذشته و مشخصا سال‌هاي 1969 و 1970 از دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها آغاز شد. در آن زمان، گفتمان چپ مارکسیستی بر دانشگاه‌ها و دبیرستان‌ها تسلط داشت. ما در اوایل كار، بینش سیاسی سطحی داشتیم و تنها تلاشمان این بود که فرهنگ عبادت و نماز را جا بیندازیم. در آن زمان کارمان را با ترویج نماز آغاز کردیم؛ دینداری تونسی‌ها در آن دوره صرفا یک دینداری سنتي وراثتی بود.

اندكي به عقب برگرديم؛ پس از استقلال تونس از استعمار فرانسه در سال 1956، حبیب بورقیبه زمام امور را در دست گرفت. او كه يك ناسيوناليست سكولار و متاثر از مصطفي كمال آتاترک بود، ضديتش با دين و مظاهر ديني را پنهان نمي‌كرد. در يكي از اولین اقداماتش دانشگاه زیتونه را که محل تربیت و تعلیم علمای دین و شریعت بود، تعطيل كرد. حتی كار را به جايي رساند كه مثلا در سال 1962، با این استدلال که روزه باعث افت تولید می شود، خواست مانع روزه گرفتن مردم شود!

بعد از پنج شش سال فعالیت، جنبش ما به اکثر دانشگاه‌ها و دبیرستان‌ها گسترش يافت. در اوایل دهه‌ی 70 در اکثر مساجد کلاس‌های قرآني و تربيتی راه انداختیم. در سال‌ها ی 1978 تا 1981 جنبش به قوی‌ترین جریان موجود در سطح دانشگاه‌ها و دبیرستان‌ها تبدیل شد و همین مسأله باعث درگیری‌های شدیدی مابین دانشجویان چپ و کمونیست با دانشجویان اسلام‌گرا مي‌شد. تلاش کمونیست‌ها بر این بود که ما را از التزام به شعاير و عبادات منع کنند.

در سال 1981 دولت وقت متوجه قدرت جنبش در مراکز دانشگاهی و آموزشی شد و جمعی از دوستان ما را بازداشت كرد. بورقیبه علنا مي‌گفت که من چطور زمینه‌ی آموزش و ارتقاي علمي را برای كساني فراهم کنم كه در برابر برنامه های من تمرّد مي‌ورزند؟

در همان سال و با بازداشت اولین گروه از رهبران جنبش، مجبور شدیم فعالیت‌هایمان را به صورت مخفيانه ادامه دهیم و درعین حال همه‌ تلاش خود را برای آزادی رهبران دربندمان به كار مي‌بستيم. در سال 1984 به دنبال تلاشهای ما و نيز به علت تنش‌های دیگر موجود در جامعه، از جمله فعالیت اتحادیه‌های کارگری و سندیکاهای صنفی، بورقیبه مجبور به آزاد كردن رهبران جنبش شد. با آزادی رهبران، جنبش دوباره سرزندگی خودش را بازیافت و در اندك زماني به اولین نیروی سیاسی کشور تبدیل شدیم. در سال 1987 موج دوم بازداشت رهبران النهضه كليد خورد. حکومت خواهان عدم حضور ما در سیاست بود و ما هم از اين‌كه سكان اداره كشور به دست یک فرد سکولار و بی‌دین است، نگران بوديم. ما ساکت ننشستیم و به دنبال این بودیم که از حکومت اعتراف بگیریم تا جنبش را به رسمیت بشناسد.

به دنبال پا به سن گذاشتن بورقیبه، هر يك از اطرافيانش، به شكلي به دنبال به دست گرفتن قدرت بود و برای رسیدن به این هدف، قصد داشتند ابتدا النهضه را به عنوان اصلي‌ترين نيروي سياسي حذف کنند. در سال 1991 سومین موج بازداشت رهبران جنبش که شدیدتر و خشن‌تر از دو موج پيشين بود، شروع شد. در اين مرحله قريب به سي‌هزار نفر بازداشت و هزاران نفر از اعضای جنبش مجبور به ترک تونس شدند، که غالبا به کشورهای اروپایی رفتند. حکومت تونس برنامه ای تحت عنوان "خشکاندن سرچشمه‌هاي تدين" (تجفيف ينابيع التدين) طرح کرد که مثلا بر مبناي آن لیست سیاهی(!) از همه‌ی جوانان نمازگزار شاغل در ادارات دولتي تهیه شده بود؛ مخصوصا جوانانی که نماز صبح را در مسجد به جا می‌آوردند؛ چون این ویژگی تقريبا خاص جوانان النهضه بود و برنامه اخراج آنان را به روش‌هاي گوناگون و به بهانه‌هاي واهي در پيش گرفت. در سال 1981 برای جلوگیری از فعالیت جنبش، حكمي قضايي مبني بر ممنوعيت حجاب در اماکن رسمی، به‌ويژه در اماکن آموزشی صادر شد. زیرا حجاب را یکی از شاخص‌های دینداری در جامعه می دانستند. سختگيري در ممنوعيت حجاب، به حدي بود كه حتی بيمارستان‌ها نيز از پذيرش بيمار محجبه منع شده بودند و مي‌توان گفت زنان چاره‌اي جز ترك حجاب در مراجعه به دواير دولتي ورسمي نداشتند.  دانشجویان ملتزم را شناسایی و از هیئت علمی دانشگاه‌ها می‌خواستند که آنها را از لحاظ علمی ساقط کنند. نماينده يك نهاد دولتي - پليسي در همه دانشكده‌ها حضور داشت و قبل از آنکه ريز نمرات دانشجویان در بورد دانشكده نصب شود، باید به رؤيت و تأيید اين نهاد می‌رسيد. حتی تصويب نهايي پایان‌نامه‌ها هم منوط به موافقت نماينده مذكور بود.

جنبش دوران محنت شدیدی را تجربه کرد. خطوط تلفن‌ و بعدها اینترنت شنود و کنترل می‌شد. خطبه‌ نماز جمعه، ویرايش مي‌شد، تا خطيب مجاز به ارائه آن باشد. نمازخانه‌های داخل دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها بسته شدند و در صدر آن‌ها نمازخانه دانشکده ی الهیات! و يك کلوپ شنا جايگزين آن شد كه توسط وزیر وقت اوقاف افتتاح گردید.

خفقان سیاسی و فکری به حدی رسید که همگی اقشار مردم آن را لمس کردند و همین باعث شكل‌گيري نافرمانی‌هايی در کشور شد و تدريجا اين حرکت‌ها قدرت گرفتند تا اینکه به فضل خدا انقلاب اتفاق افتاد و باعث خوشحالی همه مردم شد. اما هنوز اقلیتی در کشور وجود دارند که از مواهب دیکتاتور برخوردار بوده‌اند و از لحاظ مالی توانمند هستند؛ آنها نمی‌خواهند که در تونس دمکراسی حاکم شود. 

جنگی که رژيم گذشته با اسلام به راه انداخته بود، نتایج معکوس داشت. الآن مساجد ما از نماز صبح تا نماز عشا مملو از جوانان است و حجاب از اهمیت خاصی برخوردار است. مثلا در شهري كه من در آن زندگي مي‌كنم، همه  زنان حجاب را رعایت می‌کنند. در افتادن با دین اصيل و معنويات همواره نتیجه معکوس خواهد داشت و باعث تمسك بيشتر مردم به دين خواهد شد و خداوند دین خود را یاری خواهد کرد.

وي در خصوص جريان‌هاي سکولار اندکی هم که اکنون در جامعه وجود دارند، گفت: نيازي نيست كه النهضة خودش را با آنها درگیر کند؛ مردم از طرق مسالمت‌آميز و با مكانيزم‌هاي مدني پاسخ مناسب را به آنان خواهند داد.